زندگی
ابونصر محمد بن محمد بن طرخان، معروف به فارابی، در حدود سال 257هجری قمری/ 870میلادی در دهکده "وسیج" از ناحیه فاراب خراسان به دنیا آمد. در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد "متی بن یونس" به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی "یوحنا بن حیلان" درآمد.
از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می شد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که "یحیی بن عدی" فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود. در سال 330هجری قمری/941میلادی به دمشق رفت و به "سیف الدوله حمدانی" حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد.فارابی در سال 338هجری قمری/950میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت.
مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زاهد پیشه و عزلت گزین و اهل تامل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می ورزید.
فارابی در انواع علوم بی همتا بود. چنانکه درباره هر علمی از علوم زمان خویش، کتاب نوشت و از کتابهای وی، معلوم میشود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیات و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بوده است. درست است که کندی نخستین فیلسوف اسلامی است که راه را برای دیگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تأسیس کرده و میان مسائلی که مورد بحث قرار داده است، وحدتی ایجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنیان نهد.
ابن سینا او را استاد خود می شمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به "معلم اول" بود، معلم ثانی لقب داده اند.
اهميت فارابی بيشتر در شرحهای او بر آثار ارسطو خاصه بر منطقيات معلم اول است، چون با کارهای او منطق ارسطو به بهترين وجه به مسلمين شناسانده شد. او را تالی معلم اول يعنی ارسطو دانسته و "المعلم الثانی" لقب داده اند . اما فعاليت علمی او در اين حد نماند بلکه خود نيز آثار مهمی ابداع کرد که بخش بزرگی از آن در دست و بسياری تاکنون طبع و به زبانهای مختلف ترجمه شده که از آنجمله می توان به : " رسالة فی مبادی آرا اهل المدينة الفاضلة " حاوی نظريه فارابی در اخلاق است و " الجمع بين رايی الحکيمين افلاطون الالهی و ارسطو " را نام برد که فارابی در آن کوشيده است تا اصول عقايد افلاطون و ارسطو را با هم وفق دهد ، اغراض ما بعد الطبيعة که شرح و تحرير روشنی است از کتاب " الحروف " ارسطو در ما بعد الطبيعة ، " فصوص الحکم " ، " عيون المسائل " ، " احصاء العلوم " و چندين کتاب و رساله ديگر . به فارابی اشعاری را به فارسی نسبت داده اند که اين رباعی از جمله آنهاست :
اسرار وجود خام و ناپخته بماند و آن گوهر بس شريف ناسفته بماند
هر کس به دليل عقل چيزی گفتست آن نکته که اصل بود ناگفته بماند