سرفه هاي پي درپي و تمام نشدني که تمام بدن را از عمق وجود، مي لرزانند و تکان مي دهند و چه اندوهبار، وقتي تمام امعاء و احشاء آدمي، به همراه اين سرفه ها، بالا مي آيند.
شدت يافتن درد سينه، سردردهاي طاقت فرسا و طولاني مدت، حالت هاي دايم تهوع و ... از مواردي است که به دنبال سرفه هاي پي در پي تکرار مي شوند. گاهي اوقات و به طور خاص در هنگام صبح، اين سرفه ها ساعت ها طول مي کشند و طاقت آدمي را طاق مي کند و سپس ، آرامش پس از طوفان. از آرامش شب هم خبري نيست.
بارها به علت تنگي نفس شديد و حالت خفگي آن هم با وجود استفاده مداوم از پنج يا شش نوع اسپري و خوردن چند قرص، بيدار مي شود. براي او ديگر خوابيدن بدون استفاده از اکسيژن، غير ممکن شده است. با اين حال اي کاش با اين همه دارو و درمان، کمي نفس کشيدن آسان مي شد، ولي دريغ از يک نيم نفس نيمه عميق . ولي فاجعه آميز تر اينکه ، پس از اين همه تلاش، هيچ اسپري و دارويي اثر نکند و ديگر نفس او بالا نيايد.
نمي توان کاري کرد، وقتي شاهد کسي هستي که نمي تواند به راحتي نفس بکشد، نفس کشيدنت هم مشکل مي شود. در اين لحظات، بيش از گذشته، به ياد مرگ مي افتد و با نيم نفسي که دارد و با صداي بريده بريده، از سختي جان کندن و فشار قبر و غذاب جهنم ، حرف مي زند.
نمي دانم و نمي توانم لمس کنم، در لحظاتي که دچار تنگي نفس مي شود، چه فشار و زجري را تحمل مي کند که بيش از هر چيز ديگر، از يک فضاي بسته و تنگ مي هراسد. علاوه بر اينها، ناراحتي هاي گوارش و درد معده هم، خود داستان ديگري دارد و همچنين خارش عجيب بدن ، آن هم هنگام تنگي نفس.
عوارض گازهاي شيميايي از يک طرف و عوارض داروهاي مصرفي نيز از طرف ديگر . داروهاي کورتن دار که مخصوص جانبازان شيميايي است، عوارضي چون پوکي استخوان، تورم و پف آلود بودن بدن و پر اشتهايي و .... را به همراه دارد. استفاده مداوم از اسپري ها نيز باعث قرمزي و زخم شدن زبان مي شود. احساس خستگي و کسالت دايمي همراه با ناراحتي هاي عصبي هم که نتيجه نرسيدن اکسيژن به مغز است. زبانم، قاصر است و ديوار توان و طاقتم، کوتاه.
با وجود اين همه بيماري و ضعف جسمي، روحيه بسيار بالاي او... نمي خواهد بستري شود يا استراحت مطلق کند. مانند افراد سالم، تمام وظايف شغلي، اجتماعي و خانوادگي و ... خود را به بهترين نحو، انجام مي دهد. در کنار آن، بذله گويي، مهرباني، مسئوليت پذيري، زير بار ظلم و حرف زور نرفتن و استفاده حداکثري از کمترين امکانات ، از مهمترين ويژگي هاي بارز اخلاقي وي است.
شايد اين بيت شعر، زبان حال زندگي اين عزير و ديگر جانبازان شيميايي باشد که؛
ما زنده به آنيم که آرام نگيريم
موجيم که آسودگي ما عدم ماست