در ضمن اشكالات بر رهبري ديني گفته اند كه در دين سخني از حكومت و رهبري به ميان نيامده است و امر فوق برعهده ي "عقل" و "علم" مي باشد نه دين.
توضيح منابع دين عبارتند از قرآن ، سنت، اجماع و عقل كه در اين ميان برگشت اجماع نيز به سنت است بدين معني كه فقيه استناد كننده به اجماع نيز به سنت است بدين معني كه فقيه استناد كننده به اجماع، استدلال مي كند كه چون فقهاي گذشته در مورد مسأله اي اتفاق نظر داشته اند. لابد از سنت دليلي داشتند كه قائل به چنين رأيي گشته اند. اما عقل در ميان منابع ديني مستقل است يعني اگر عقل سليم پس از زدودن شوائب هواي نفس، و دفع و رفع مغالطات، به مطلبي يقين پيدا كرد، حكم عقل، همان حكم شرع است و عقل سليم خود از منابع شرع است پس در جواب اشكال فوق مي گوييم: اولاً هم لسان متون ديني- قرآن و حديث- سراسر حاكي از رهبري و حكومت و بعد اجتماعي- سياسي" دين است و هم سنت و سيره ي معصومين بطور واضحي از تلاش مستمر آنان در تحقق بعد سياسي اجتماعي دين حكايت مي كند بطوري كه بسياري از ائمه اطهار در اين رهگذر، حبس يا شهيد گشته اند وگرنه نماز و روزه ي بي ولايت را هيچ كس دشمن نمي دارد. بلكه بر عكس مايه ي تخديري است كه توان حضور در صحنه مبارزه با دشمنان را از مسلمان، سلب مي كند.
ثانياً حتي اگر در متون ديني هم، در باب رهبري و سياست مطلبي نيامده بود، باز امور مزبور ، حكم عقل سليم و لذا دستور دين و فتواي شارع مقدس مي باشد. چرا كه عقل سليم از منابع مستقل استنباط احكام فقهي است و حكم آن حكم شرع است.
" كلّما حكم به العقل، حكم به الشرع و كلّما حكم به الشرع حكم به العقل"
ولايت فقيه مظهر ولايت حق