خیزید و خــر آرید که هنگام فرار است
«سیستان» پر از خاک و خس و گرد و غبار است
آنقدر غبار است که آمار وخامت
خارج شده از حیطه ی آمار و شمار است
در هر نفسی چون که فرورفت ؛ گل و لای
وز هر نفسی آنکه برآرند ؛ دمار است
هم صبح چو سیمای فلق سرخ و مشوش
هم روز چونان نیمه ی شب تیره و تار است
بسیار عجیب است که این ابر سیه روی
با اینهمه تمهید و کنش ، باز «نبار» است
از بخت بد مردم این خطه ؛ به نوبت
جنگ و غم و درد و خس و خاشاک ، قطار است
از جانب پاکستان گهی بمب و گلوله
گاهی مرض و خاک به این سوی ، نثار است
یک عده چنانند که انگار نه انگار
کاین خطه ی خونین ز همین دار و دیار است
ای دولت تدبیر ؛ نشستی به چه امید؟
گر منتظر معجزه ای ؛ کار تو زار است
با اینکه بدیهی ست که این وضع مزخرف
از تحفه ی آن دولت پرمهر «بهار» است
تعجیل بفرما حسن آقا ؛ که به سختی
این خطه ی دلسوخته در زیر فشار است
یک هفته سفر کن که ز نزدیک ببینی
اوضاع ؛ چگونه ست و غبار از چه قرار است
آلوده ترین شهر جهان شد(چه رکوردی!)
این شهر به اورژانس ترین حال دچار است