آيت الله بروجردي: آقا دو مطلب را از يكديگر تفكيك كنيد كه اختلافات ما با سنّي ها حل مي شود و به نفع ما هم حل مي شود. يكي مسأله خلافت و زعامت، و ديگر امامت. در مورد خلافت و زعامت ما مي گوييم بعد از پيغمبر، آن كسي كه مي بايست زمامدار مي شود، حضرت امير (ع) است، آن ها مي گويند نه، ابابكر است. اين يك اختلاف. مسئله ديگر مسأله امامت است، يعني ما تنها روي شأن زمامداري و حكومت پيغمبر بحث نمي كنيم، پيغمبر شأن ديگري هم داشت و آن اين كه پيغمبر بود و مبين احكام. ما اين حساب را بايد بكنيم كه بعد از پيغمبر مرجع احكام كيست؟ يعني قول چه كسي براي ما حجّت است؟ بعد ايشان مي گفتند كه در بعضي از روايات، نص در اين است كه پيامبر (ص) فرمود علي (ع) بعد از من خليفه و زمامدار است. بعضي ديگر مطلب ديگري را علاوه مي كنند، مي گويند رسول اكرم (ص) فرمود علي (ع) بعد از من مرجع احكام است. ما به سنّي ها مي گوييم كه ما يك بحثي با شما داريم راجع به زمامداري بعد از پيغمبر، ولي اين موضوع گذشته است، نه حضرت علي وجود دارد كه زمامدار باشد و نه ابوبكر. پرونده اين موضوع را مي بنديم و راكد مي گذاريم. ولي يك مسأله ديگر هست و آن اين كه قول چه كسي بعد از پيغمبر حجّت است؟ حديث: اني تارِكُ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتاب الله و عترتي" مقام مرجعيّت علمي عترت را بيان مي كند و آن امروز هم به درد ما مي خورد. يعني الآن ما بايد در ياد گرفتن احكام ببينيم عترت چه گفته است. آيا پيغمبر گفته است كه همان طور كه قول من حجّت است، بعد از من قول عترت من هم حجّت است يا نه؟ ما روي خلافت و زمامداري با شما بحث نمي كنيم امّا اين مسأله روز را بايد عمل كنيم. ما چرا خودمان را سر موضوع زمامداري خسته بكنيم؟ البته ما عقيده خودمان را حفظ مي كنيم كه بعد از پيغمبر، علي بايد زمامدار مي شد و اگر علي زمامدار مي شد اين وضعي كه دنياي اسلام پيدا كرده پيدا نمي شد. امّا اين فقط يك بحث نظري است راجع به گذشته.
ماخذ اصلي: آسيب شناسي ديني